غزل دوباره جان گرفت،با حضور عاشقان
پرنده آفرین نگفت ، بی حضور عارفان
ترانه جاودان نشد،مگر که با هجوم عشق
زمان ز نور پر نشد ،جز به کلام صادقان
بهار زلاله پر نشد ، مگر به رحمت خدا
جهان ز داد پر نشد ، جز به ندای عادلان
کسی به بی راهه نرفت ، مگر به اختیار خویش
قضای در امور نیست ،مگر به حکم آسمان
خدای جز خدای نیست ، فقط خدای بی شریک
کسی سراغ بت نرفت ،جز به توان جاهلان
سورمه زنید چشم را ، برای دیدن جهان
در این جهان سود نیست ، مگر به راه عاقلان
از این جهان بیم دار، وفا به کس نمی کند
گدا و پادشاه یکی است ، مرو به راه غافلان
سست شود ریشه ای ، که خاک او آب برد
به عهد خود وفا کنید ، این است رسم عاشقان
کمر را دوتا مکن ،مگر برای یاکریم
که راحت روح است ، سیرو سلوک عابدان
سلاح او سلام است ، آنکه خداست راهنما
کی است در بهشت حق ؟، مگر حضور صالحان
جهان برای نیکی است ، وقت را هدر مده
چه برق و باد می رود ، نیست همیشه جاودان
مهدی امامیان فرد
1386/2/5
درباره این سایت